Web Analytics Made Easy - Statcounter

اسماعیل امینی در گفت‌وگو با تسنیم از ارزش آثار هوشنگ ابتهاج در حوزه شعر و موسیقی گفت و افزود: سایه آثار برجسته‌ای دارد که اگر نبودند، جای خالی آنها در ادب فارسی احساس می‌شد. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هوشنگ ابتهاج پس از تحمل یک دوره بیماری، بامداد 19 مرداد در سن 94 سالگی درگذشت‌.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 با رفتن سایه آخرین برگ از دفتر پرحادثه‌ غزل معاصر ورق خورد و شعر پارسی واپسین بازمانده سترگ خودش را از دست داد.

«سایه در هندسه زمان» بر آن است که با گشودن پنجره‌ای به جهان شعری و هنری هوشنگ ابتهاج، پرتوی روشنگر بر برخی زوایای مغفول مانده شعر و هنر او بتاباند و این کار را از رهگذر گفت‌وگو با کارشناسان و درج و بازتاب وفادارانه آرا و نظریات آن‌ها پی می‌گیرد. اسماعیل امینی، شاعر و پژوهشگر، در ادامه این پرونده نگاهی داشته است به آثار سایه در حوزه شعر و موسیقی. او در گفت‌وگویی با خبرنگار تسنیم، با اشاره به برخی از شاهکارهای ادبی سایه، آنها را به عنوان الگو و نمونه‌ای موفق برای تدریس توصیف کرد. به گفته امینی؛ سایه آثار برجسته‌ای دارد که اگر نبودند، جای خالی آنها در ادب فارسی احساس می‌شد. او همچنین برخی از ارزیابی‌ها درباره شعر او را «عاطفی» دانست و تأکید کرد که برای ارزیابی کارنامه شاعران، باید تمام آثار آنها و دیگر شاعران مورد بررسی قرار گیرد. مشروح گفت‌وگوی تسنیم با این پژوهشگر و شاعر را می‌توانید در ادامه بخوانید: 

*تسنیم: کارهای سایه را می‌توان از وجوه مختلفی مورد بررسی قرار داد؛ از غزل تا موسیقی، از شعر نو تا تصحیح. برای اولین سؤال، نگاهی بیندازیم به کارهای سایه در حوزه موسیقی. سایه در کنار اینکه تصنیف‌های متعددی از او توسط خوانندگان مشهوری چون حسین قوامی، شجریان، ناظری، افتخاری، قربانی و ... اجرا شده است، چندین سال مدیر برنامه گل‌های تازه(دوره‌ای از برنامه گل‌ها با طراحی و مدیریت ابتهاج) بود؛ برنامه‌ای که به زعم بسیاری از دوستداران شعر و موسیقی، پیونددهنده عامه مردم با ادبیات کلاسیک و موسیقی اصیل ایرانی بود. عملکرد او را در این بخش چطور ارزیابی می‌کنید؟ به نظر شما، فعالیت‌های او در این زمینه چقدر توانست در برقراری ارتباط میان عامه مردم با ادبیات فاخر فارسی، نقش مؤثری ایفا کند؟

برنامه‌ «گل‌های تازه» که با مدیریت سایه در عرصه موسیقی تولید شد، حاصل کار مجموعه گسترده‌ای از هنرمندان بود. آنها این خلاقیت را داشتند که به عرضه شعر و موسیقی به این شکل و سیاق بپردازند. در این برنامه‌ها هم شعرهای خوب دکلمه می‌شد و هم موسیقی‌های مقامی و دستگاهی در کنار شیوه‌های جدید تنظیم، ترانه‌ها و تصنیف‌ها را چه براساس سروده‌های پیشینیان و چه براساس نغمه‌های جدید روی ملودی‌ها قرار می‌دادند و اجرا می‌کردند.

در واقع این برنامه‌ها یک نوع نهاد فرهنگی بودند برای اینکه همه کسانی که دستی در هنر موسیقی، شاعری و ترانه و تصنیف دارند، بتوانند در کنار هم یک محصول ارزشمند ارائه دهند. مقصود اصلی این نبوده است که مردم با متون کهن آشنا شوند، مقصود اصلی این بود که این کار بین‌رشته‌ای را که یک طرف آن نوازندگی، یک طرف دیگر آن آهنگسازی و تنظیم، سوی دیگر آن خوانندگی و یک سمت آن کلام و شیوه عرضه کلام بود را بتواند به عنوان یک محصول ارزشمند، ماندگار و قابل شنیدن ارائه دهند.  

بخشی از کارنامه درخشان این برنامه موسیقی مربوط به مهارت درست‌خوانی و دکلمه شعر است. مجری‌های بسیار مسلطی را در آنجا تحت نظر اساتید پرورش دادند. درست‌خوانی شعر همانطور که می‌دانید، یکی از مشکلاتی است که ما در رسانه‌ها عموماً با آن مواجه هستیم، گویندگان ما معمولاً در این بخش مشکل دارند؛ بنابراین مجموعه کاری که انجام شده در طرز نوازندگی، کیفیت میکس و ضبط قطعات به نظرم یک مجموعه الگو است که الآن صورت کلاسیک هم پیدا کرده و به عنوان نمونه درسی قابل تدریس است. این نمونه برای تمام کسانی که اهل تحقیق و تدریس علمی هستند، منبع خوبی است. مثلاً کسی می‌خواهد درست‌خوانی شعر را آموزش دهد یا کسی که قصد دارد تک‌نوازی با یک ساز را یاد دهد، می‌تواند به این مجموعه به عنوان یک مرجع خیلی خوبی نگاه کند.  

*تسنیم: اگر موافق باشید، نگاهی داشته باشیم به شعرهای ابتهاج. یادداشتی از دکتر شفیعی کدکنی منتشر شده که ایشان تأکید کرده است که در آسمان هنر حافظ هیچ‌کس به اندازه سایه نتوانسته پرواز کند. چقدر با این موضوع موافق هستید، با توجه به اینکه پس از حافظ شاعران بسیاری بودند که به تقلید و الهام گرفتن از شعر خواجه شیراز پرداختند و در دوره معاصر نیز رقبای جدی چون شهریار در این زمینه مطرح‌اند؟

به هر حال تکیه‌گاه هر شاعر بزرگی، آثار بزرگان پیش از اوست. مثلاً در شعر سایه همانطور که نشانه‌هایی از زبان حافظ و طرز شاعری او دیده می‌شود، نشانه‌هایی از شیوه غزل‌گویی مولوی نیز دیده می‌شود. مثلاً در شعر «مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا/ سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا» ما با شیوه شعر گفتن مولوی مواجه هستیم، یا در نمونه‌ای دیگر، سهراب سپهری که در قالب‌های سنتی تقریباً شعر چندانی ندارد، در دفتر «شرق اندوه» کاملاً به لحاظ موسیقی و شیوه سخن، تحت تأثیر غزلیات شمس است. این امر در شعر همه شاعران بزرگ دیده می‌شود؛ قصد هم تقلید و پاسخگویی نبوده است. شیوه‌ای در قدیم مرسوم بوده مبنی بر اینکه وقتی شعری برجسته می‌شد، شاعران همان دوره یا دوره بعد پاسخ می‌دادند، هدف رقابت نبود و در واقع از آن شعر استقبال می‌کردند.

 مجموعه سنتی که در شعر فارسی در این هزار سال به دست ما رسیده است، طبعاً در کار شاعری شاعران روزگار ما تأثیر می‌گذارد؛ حالا برای برخی آشکارتر و برای برخی دیگر پنهان‌تر. مثلاً فرض کنیم در شعر اخوان ما دلبستگی او را به شاهنامه، شیوه سخن‌سرایان خراسانی و قصیده‌پردازان بزرگ این خطه را می‌بینیم، اما آیا این بدان معناست که هیچ نشانی از شعر سعدی یا شعر حافظ در کار او دیده نمی‌شود؟ چرا، اتفاقاً در برخی از کارهای او، زبان به سمت سبک عراقی متمایل می‌شود. این طبیعی است. به نظرم داوری‌های عاطفی، علمی به نظر نمی‌رسد. جوانان هم بیشتر این نوع القاب را می‌دهند: سلطان غزل فلان، سلطان رباعی ...؛ رکوردهایی که به درد گینس می‌خورد.

*تسنیم: مادر، پدر...

بله، مثلاً پدر شعر پست‌مدرن و ... . این‌ها خوب نیست. اولاً تک‌تک آثار شاعران را بررسی کنیم، شعر شاعران نیز فراز و فرود دارد؛ ثانیاً اینکه ما امری را فقط به یک نفر منحصر کنیم و بگوییم فقط فلانی، بیشتر از سر عاطفه است.

*تسنیم: ارزیابی خود شما از شعر سایه چیست؟

سایه هم مانند همه شاعران بزرگ و اثرگذار، شعرهای برجسته‌ای دارد که اگر این سروده‌ها نبود، جای خالی آنها در ادب فارسی احساس می‌شد؛ یعنی اگر آن شعر نباشد، انگار کم و کسری در شعر فارسی داریم. مثلاً فرض کنید:

نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
 چه بی‌نشاط بهاری که بی رخ تو رسید

این شیوه تصویرگری، زبان و بیان حیرت‌انگیز است. سایه از این دست از سروده‌ها هم کم ندارد. ممکن است یک شاعر در کل کارنامه کاری خود سه یا پنج شعر خوب داشته باشد. حتی برخی از شاعران دو تک‌بیت خوب دارند که زمزمه مردم شده است. شعر سایه کم از این گونه‌ها ندارد اما آیا همه شعرهای او موفق است؟ خیر، شعرهای ضعیف و معمولی هم دارد؛ چنانکه همه شاعران بزرگ نیز اینطور هستند. مثلاً در دیوان سعدی هم ممکن است با سروده‌هایی مواجه شویم و بگوییم که کاش این‌ها نبودند. در حوزه ترانه و تصنیف به خصوص در یک مقاطعی کارهایی کرده که به لحاظ تاریخی و موضوعی، نشانه وقت‌شناسی و هوشمندی آقای ابتهاج بوده است؛ مانند مجموعه «چاووش» که در سال‌های منجر به پیروزی انقلاب اسلامی ساخته شد. من در آن دوران دبیرستانی بودم و در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردم. این تصنیف‌ها که کم‌کم منتشر می‌شد، اثر حیرت‌انگیزی روی جامعه داشت.

*تسنیم: این توفیق را در کارهای شعر نو هم داشته است؟ در سال‌های اخیر برخی از آثار او مانند «ارغوان» مورد اقبال عمومی قرار گرفته و در میان عامه مردم شناخته شده است.

من معیاری دارم و آن هم این است که لزوماً شعر موفق حتماً شعری نیست که مشهور شود. در عالم رسانه عمده نگاه‌ها این است که معمولاً آنچه را که شهرت دارد، کار موفق به شمار می‌آورند. بله، یکی از ویژگی‌های یک شعر موفق می‌تواند این باشد که با اقبال مواجه می‌شود، اما اینکه در کدام طبقه مخاطبان و دیگر اینکه چقدر این شعر جاافتاده می‌شود، مهم است. من در کارهای نیمایی سایه کارهای ارزشمند و برجسته زیاد می‌بینم. یک نمونه، «ارغوان» است که شما به آن اشاره کردید. «دیر است گالیا» از شاهکارهایی است که می‌توان به عنوان نمونه زبان امروز شعر  در کلاس‌ها تدریس کرد.

*تسنیم: سایه از آن دسته از شاعرانی است که موافقان و مخالفان جدی دارد. چقدر این اقبال یا مخالفت را در نتیجه فعالیت‌های سیاسی او می‌دانید؟

ما از قرن ششم و هفتم تا امروز در شرایطی زندگی می‌کنیم که همه چیز، همه شئونات ما از جمله اخلاق، مذهب و ... در سیطره سیاست است. سرزمین ما این تقدیر را داشته است که این امر اولویت پیدا کند. مباحث جدی‌تر از شعر مانند مباحث کلامی، فلسفی و ...نیز در سایه سیاست قرار گرفته‌ و در نتیجه آن تصمیم‌هایی گرفته شده است. مثلاً ناصر خسرو مجبور می‌شود که عمر خود را به تبعید بگذراند؛ او که علاوه بر شاعری، متفکر بزرگی نیز هست؛ چرا؟ چون شیعه است. ارزیابی انسان‌ها، به خصوص انسان‌های هنرمند که تأثیرگذارند، براساس مباحث سیاسی خوب نیست، چون حیف می‌شوند. مانند اتفاقی که برای سیاوش کسرایی، مرحوم ابوالقاسم لاهوتی، نعمت میرزا زاده و دیگران رخ داده است. این یک نوع جفا در حق آنهاست.

خوب نیست که کار هنری، کار تفکر و کار علم در سیطره سیاست باشد. اینکه آدم هرگاه به یاد فلان استاد و متفکر بیفتد، در وهله اول این امر به ذهنش برسد که او در سیاست چه دیدگاهی داشته است؟! آخرین نمونه‌های این نوع دیدگاه، شجریان است. آن همه اثرگذاری و هنرمندی، تبدیل می‌شود به نمادی برای صف‌کشی. من این امر را نمی‌پذیرم. امیدوارم به روزی برسیم که فرهنگ، اندیشه و هنر ناظر بر سیاست باشد.

*تسنیم: با توجه به مسائلی که درباره شعر ابتهاج گفتید، آیا شما سایه را جزو سه شاعر برتر نیم قرن اخیر می‌دانید؟

در مجموعه از داوری براساس افراد پرهیز می‌کنم. براساس آثار باید داوری کرد. یعنی بگوییم آیا از آثار سایه می‌توانیم 30 شعر انتخاب کنیم و بگوییم که این آثار  برجسته قرن اخیر بوده‌اند؟ بدون تردید اینطور است. اما سنجش براساس افراد درست نیست. همه شاعران کارهای ضعیف دارند؛ از حافظ گرفته تا سایه و منزوی و دیگران. از آثار سایه می‌توانیم آثار خیلی برجسته انتخاب کنیم و بگوییم که کارنامه قرن ما را این آثار تکمیل کرده‌اند و اگر نباشند، نقصی در شعر این قرن حاصل می‌شود.

*تسنیم: خود شما سایه را بیشتر با کدام شعرها به یاد می‌آورید؟

من غزل‌ها را دوست دارم و زمزمه می‌کنم. به شعرهای نیمایی علاقه دارم، اما غزل‌های سایه هم به این دلیل که در فضای سنت شعر فارسی است؛ یعنی استحکام شعر سنتی دارد و هم طراوت زبان روزگار ما را دارد، بیشتر می‌پسندم. مثلاً این شعر را روزی نیست که زمزمه نکنم:

نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
 چه بی‌نشاط بهاری که بی‌رخ تو رسید

یا این غزل:

مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
 سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا

«سایه» در هندسه‌ زمان| درخت ارغوان هوشنگ ابتهاج به روایت عکس«سایه» در هندسه‌ زمان| ابتهاج در شعر معاصر افغانستانهوشنگ ابتهاج در ایران به خاک سپرده می‌شود/ وداع با "سایه" در کنار "ارغوان"«سایه» در هندسه‌‌ زمان| شعر ابتهاج در نقطه‌ اعتدال میان سنت و نوآوری قرار داردشهرام ناظری: اگر ابتهاج نبود هرگز وارد عرصه حرفه‌ای موسیقی نمی‌شدم«سایه» در هندسه‌ زمان| مواجهه خاطره‌انگیز صابر امامی با تصنیفی از ابتهاج

انتهای پیام/

منبع: تسنیم

کلیدواژه: کتاب شعر کتاب شعر هوشنگ ابتهاج شعر و موسیقی همه شاعران مژده بده سروده ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۵۶۰۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شاعران در استقبال از غزل رهبری سرودند

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم  و فناوری آنا، شامگاه جمعه ۱۴ اردیبهشت ماه، نشست ادبی «عصا بیفکن (۲)» با حضور جمعی از شاعران ایران، افغانستان و هندوستان با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سید مسعود علوی تبار به میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.

در ابتدای برنامه سید مسعود علوی تبار شاعر عنوان داشت: استقبال در لفظ به معنای روی آوردن و مقابل کلمه استدبار به معنای پشت کردن است؛ و در شعر و ادب به پیشواز شعر اسلاف و سرمشق قرار دادن آنها برای خلق آثار مشابه جدید گفته می‌شود. در دیوان‌های شعر و ادب پارسی به مشابهت ها، اقتباس ها، و استقبال‌های بسیاری برخورد می‌کنیم به گونه‌ای که بخش قابل توجهی از اشعار ادب پارسی را همین استقبالها و اقتباس‌ها و مشابهت‌ها تشکیل می‌دهند. از جمله فواید استقبال یکی همین آفرینش آثار متعدد، شکوفایی و پیدایش، و گسترش دامنه‌ مضامین مورد استقبال واقع شده است. همانند اختراعاتی که با ارائه ایده اولیه راه را برای دست آورد‌های عظیم و شگرف بعدی مهیا کردند.

علوی تبار افزود: در دو برنامه‌ای که گروه بین المللی هندیران ظرف یک هفته اخیر با عنوان «عصا بیفکن» در استقبال از غزل مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) برگزار کرد استقبال‌های متعدد صورت گرفته هم از لحاظ محتوایی و معنایی، و هم از لحاظ شکلی و صوری بودند. یعنی شاعران هم مضامین غزل سرمشق را از دیدگاه خود بازتاب دادند و هم اکثراً در همان وزن و قافیه و ردیف اشعار خود را ارائه دادند.

وی در خاتمه بیان داشت: به خاطر تعدد آثار و استقبال خوب شاعران در استقبال از غزل مذکور إن شاء الله منتخبی از آثار ارائه شده در قالب کتابی به زودی انتشار خواهد یافت..

این نشست با حضور شاعران، چون علیرضا قزوه، محمد علی یوسفی، سید مسعود علوی تبار، سید سلمان عابدی، رسول شریفی، مسعود ربانی، مهدی باقرخان، سید حکیم بینش، میثم یوسفی سرخنی.

نغمه مستشار نظامی، سارا جلوداریان، سمانه رحیمی، مهسا ایمانی، خدیجه دیلمی، سارا عبدالهی فر، راضیه مظفری، فاطمه سادات طباطبایی، فائزه امجدیان، فاطمه سادات پاد، سید نرگس هاشم ورزی، سید کبری حسینی بلخی، زهره یوسفی، لیلی حضرتی، صامره حبیبی، و صبا فیروزی برگزار شد...
در این برنامه شاعران حوزه ایران فرهنگی جدیدترین آثار خود را در استقبال از غزل اخیر مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) ارائه دادند که برخی از این سروده‌ها را با هم مرور می‌کنیم:

نغمه مستشار نظامی:

دل ذره و اوست جاودان چشمه‌ی نور
او لطف سلیمان و مرا تحفه‌ی مور
هر بیت که می‌رود به استقبالش
سرمستی واژه هاست زآن شعر و شعور

در لفظ و بدیع و حسن مضمون به کمال
دریای معانی است و دل ظرف سفال
نزد غزلش مشق ارادت کردیم
کو قطره که زان بحر کند استقبال

آن عرش‌سخن کجا و این خام‌خیال
جان می‌کند از کلام او استقبال
در عالم عاشقی نبوده ست و مباد
سرمایه‌ی خوشه چین به جز رزق حلال
...
سید مسعود علوی تبار

مرو به سمت شیاطین و از خدا مگریز
برآر دستی و از خلوت دعا مگریز
خلیل باش و چو نمرود عبد غیر مباش
بزن به آتش تقدیر و از قضا مگریز
شبیه حضرت ایوب باش در سختی
بنوش جام بلا و ز ابتلا مگریز
دلا! تو در عرصات شکوه ذوالقرنین
ز چاه بابلیان سوی ناکجا مگریز
سخن بران ز حقیقت در این غبار سکوت
چو نای معجز داود از صدا مگریز
هر آنچه آمده مهراست از خزانه دل
مخواه یار دگر از کنار ما مگریز
بساز با تب و بیماری و جنون، هیهات!
دمی به جانب ویرانه شفا مگربز
...
سید سلمان عابدی (هندوستان)

جهان برهنه اگر هست از قبا مگریز
حذر ز دام هوس کن تو از حیا مگریز
نگار نزد تو باشد مباش سرگردان
تو می‌رسی به وصالش به هر کجا مگریز
سبو سبو می‌ناب و سبو سبو دل خون
بساز با غم دهر و ز ماجرا مگریز
قدم قدم ز تو دورم قدم قدم نزدیک
قدم به راه گذار و ز نقش پا مگریز
وصال دوست بدون از دو شرط ممکن نیست
بنای عشق گذار و ز ابتلا مگریز
سرشت پاک حسینی برو به دست آور
ز تیغ مرگ نترس و ز کربلا مگریز
خصال آتش و رعد و سحاب پیدا کن
به مرگ طعنه بزن از سر و صدا مگریز
نشان معجزه جز اعتقاد و ایمان نیست
«عصا بیفکن و از بیم اژد‌ها مگریز»
دلا! تبار من از هند سعد سلمان است
مرا بخوان و ز سلمان بینوا مگریز
...
سارا جلوداریان

شب است، از نفحات خوش دعا مگریز!
از استجابت شیرین ربنا مگریز!
تو بی‌غباری و آئینه‌خانه است دلت
از این سراچه‌ی معصوم و باصفا مگریز!
قسم به وعده‌ی صادق که صبح نزدیک است
بریز باده‌ی والفجر، ساقیا مگریز!
بزن به تارک صهیون و زهرچشم بگیر
"عصا بیفکن و از بیم اژد‌ها مگریز"
رجز بخوان و بگو انتقام می‌گیریم
تو سروقامتی، از موریانه‌ها مگریز!
به سامری بچشان ضرب شست نابت را
از این خرافه‌پرستان نخ‌نما مگریز!
بگیر سخت در آغوش، قدس خونین را
از این عقیق گرانسنگ پرب‌ها مگریز!
غریبگی مکن‌ای عشق با غم غزه
از این ردیف، از این شعر آشنا مگریز!
تهمتنانه به میدان بیا و رستم‌وار
میان معرکه بنشین، به انزوا مگریز!
خلاصه اینکه در این رزمگاه طوفان‌خیز
بمان ... به‌خاطر خشنودی خدا مگریز!
...
مهدی باقرخان (هندوستان)

ز راهِ عشقِ پر از سختی و بلا مگریز
ز ابتدا مهراس و ز انتها مگریز
به حق، اجابت او وعده دروغین نیست
ز حرف‌های دعا عرض مدعا مگریز
وصال اوست شفای دل پر از تب عشق
بنوش جام شهادت وَ از دوا مگریز
دوباره نغمه «هل من» ز کربلا آمد
دوباره بانگ حسین ست ازین صدا مگریز
پیام حر منشان، عشق و مهر و عاطفه است
بیا به سوی جوانمردی و صفا، مگریز
تو همرکاب ره فخر موسی ِ عشقی
مسیر ِ نیل و فرات است از عصا مگریز
غروب ِخاک ِ مقدس شو و دوباره برآ
تو خواستار بقا هستی از فنا مگریز
...
سمانه رحیمی

سپیده سر زده و از سحر گریزی نیست
مسیر حادثه را از خطر گریزی نیست
شرر شوید که در شعله گاهِ وادی عشق
وجود دلشده را از شرر گریزی نیست
به تشنگان بیابان شروع باران را
خبر دهید که از این خبر گریزی نیست
دوباره شاخه‌ی زیتون گرفته رنگ بهار
درخت معجزه را از ثمر گریزی نیست
جهان به چشم خودش دید مرد میدان را
پیام فتح رسید از ظفر گریزی نیست
گرفته طعم عسل چشمه سار باغ غزل
که از تلاقی شعر و شکر گریزی نیست
رسیدمژده که صبح ظهور نزدیک است
و ان یکاد بخوان از نظر گریزی نیست
...
لیلی حضرتی

عصا بیفکن و از بیم اژد‌ها مگریز
هوای عشق عجیب است از این هوا مگریز
سخن ز غیرت و عزم است سخن ز دام بلا
اگر به عشق سپردی از این بلا مگریز
میان اهل نظر بزم شور و نور بپاست
از این سرای سپیده به انزوا مگریز
خیال آینه‌ها روشن از حضور شماست
همیشه عشق بمان و ز چشم ما مگریز
...
میثم یوسفی سُرخَنی

تا پای جان کنار تو ما ایستاده ایم
مثل شما برای خدا ایستاده ایم
ما دل نهاده ایم به فرمان شهریار
بی هیچ شکّ و پرسش و یا... ایستاده ایم
این بندگی هماره در آیین و دین ماست
ما پای این کیان و نیا ایستاده ایم.
چون زال در تحقق فرمان شهریار
گاهی به رزم و گه به دعا ایستاده ایم
گودرزوار گوش به فرمان نشسته ایم
ما رستمیم با تو شها ایستاده ایم
لشکر بران به قدس و ببین ما چگونه باز،
چون کاوه با درفش و لوا ایستاده ایم
تا انتهای قصه ضحاکِ اژدها،
چون قارن و قباد هلا ایستاده ایم
ما در مصاف لشکر فرعون، با توایم
در سایه سار عصر عصا ایستاده ایم
آسوده خاطریم که فردا پر اقتدار
در روشنِ صف شهدا ایستاده ایم
...
صامره حبیبی

از خودت می‌گریزی از خدا مگریز‌
می‌گریزی به ناکجا مگریز
از سلاح بکا نشو غافل
از در توبه از دعا مگریز
می‌گشاید دوباره در‌ها را
از زد و بند تنگنا مگریز
فتنه چندین و چند رو دارد
ساده از خیر ماجرا مگریز
خیر دنیا و آخرت خواهی
به رهی غیر کربلا مگریز
تربتش از بهشت آمده است‌ای که بیماری از شفا مگریز
تا خدا هست کدخدا هیچ است
راحت از یار آشنا مگریز
...
فاطمه سادات پاد موسوی

ما وهراس؟! در دل شیران که ترس نیست
در چشم پر ابهت سلطان که ترس نیست
ما غرشیم، غرش ما مرگ گرگ هاست!
بشنو! در این صدای خروشان که ترس نیست
شمشیر ما به گردن دشمن نهیب زد
با تیغ با صلابت و برّان که ترس نیست
فتح الفتوح خیبر و بدر است کار ما
با فاتحان لشکر ایمان که ترس نیست
ترسیده، دشمن است که از ما گریخته
در جسم و جان فاتح میدان که ترس نیست!
ما صف به صف کنار فلسطین و غزه ایم
در اتحاد ملت قرآن که ترس نیست
صهیون هراسناک شکوه صفوف ماست!
تا دشمن است زرد و هراسان که ترس نیست
حیدر امیر ماست شجاعت نشان ماست
بنگر! در این تبار درخشان که ترس نیست
...
رسول شریفی

دلا! بهانه میاور ز ابتلا مگریز
میان معرکه از خنجر بلا مگریز
مسیر روشن حق، راه حاج قاسم هاست
بایست پشت ولایت ز مدعا مگریز
تو آن عقاب بلند آشیان نستوهی
ز قارقار کلاغان بد صدا مگریز
نسیم عشق چه خوش می‌وزد، کناره مگیر
بهوش باش! از این عاشقانه‌ها مگریز
قلندران ره عشق پاکبازانند
به پاکبازی یاران با صفا مگریز
به زیر پرچم شیطان مرو به هیچ سبب
خداست صاحب این مُلک، از خدا مگریز
شهید عشق نمی‌ترسد از مصائب راه
شهادت است شفایت، تو از شفا مگریز
تمام روز جهان، روز‌های عاشوراست
و کربلاست مکان ها، ز کربلا مگریز
به پایمردی یاران همقدم در نیل
ز موج‌های خروشان بی هوا مگریز
بپوش جوشن بی پشت و استقامت کن
در این نبرد نفس گیر از دعا مگریز
به راه حق ز خداوند استعانت خواه
به موج خیز بلا وقت ابتلا مگریز
...
سید حکیم بینش (افغانستان)

ببند دیو سیاه و سپید را مگریز
تو نیز رستم گُردی از اژد‌ها مگریز
صدای خالی طبل است آنچه می‌شنوی
از آن غبار و هیاهو از آن صدا مگریز
ببین به غزّۀ غمگین شکوفه‌ها پرپر
هلا تو حافظ جان شکوفه‌ها مگریز
تو ایستاده‌ترینی نمی‌گریزی که
بگو چو باد به خصم گریزپا مگریز
بزرگ ساحرکان! آی! موسِی اندازد
برای وعدۀ صادق اگر عصا مگریز
نه حرف موشک و پهباد‌های ما این است!:
به «غدۀ سرطانی» بگو کجا؟ مگریز
فقط دو سیلیِ محکم نواختیم تو را
هنوزمانده که تنبیه ما بیا مگریز
غلط از آب برامد محاسبات شما
دگر نکن دودوتا چارتا فقط بگریز
...
زهره یوسفی

اگرچه خسته‌ی راه و اگرچه زخمی درد
اگر چه در تب و تابی در انتهای نبرد
از اضطراب صدا‌های بی هوا مگریز
در این مسیر پر از التهاب جبهه‌ی سرد
گرفته سطح زمین را هوای طوفانی
صدای نبض زمان گوش خانه را کر کرد
صبور باش و مقاوم به هر کجا مگریز
جهان، وجود خدا را دوباره باور کرد
برای موج خروشان کجاست ساحل ها؟
گشایشی که شود مرهمی به مشکل‌ها
تو خاک پاک وطن را مکن رها، مگریز
به پاس خون شهیدان رسیده حاصل‌ها
پر از تلاطم شب‌های پر هیاهو شد
جهان برای نفس‌های تازه بی تاب است
برای درد ستمدیده شو دوا، مگریز
زمین بدون عنایت به خلق، مرداب است
به یمن مکتب قاسم، به رسم وعده‌ی صدق
کنار امر ولایت به زیر پرچم نور
بزن به دامن دریا و از بلا مگریز
که چشم دشمن از این عاشقانه گردد کور
...
سیده کبری حسینی بلخی

بیا به مأمن ایمان به هر کجا مگریز
به غیر دامن امنیت خدا مگریز
همیشه منتظر برف و باد باران باش
بزرگ باش، تو‌ای کوه و از صدا مگریز
به مثل پنجره‌ای رو به روشنی وا باش
تو نسل آیینه‌ای یکدم از صفا مگریز
به وقت باد مخالف بکوب پا به زمین
درخت باش، نه، چون برگ در هوا مگریز
به هر کجا که روی با خودت هم‌آغوشی
عزیز همسفر از ترس. ردِّ پا مگریز
همیشه فتنۀ بیگانه در کمینت هست
به کام خصم خود از جور آشنا مگریز
وطن که مادر مهر است، می‌زند فریاد
بغل به زخم گشوده است، حالیا مگریز
همیشه روی زمین قتلگه و عاشوراست
ز کربلای خود‌ای یار مرتضی مگریز
پیام رهبر مان را به گوش جان بشنو:
"هلا ز معرکه محنت و بلا مگریز"
...
مسعود ربانی

بعشق روی تو من از بلا نترسیدم
چو برگ کاه! من از باد‌ها نترسیدم
امید من بتو بسته است ذوالفقار علی
عصا فکندی و از اژد‌ها نترسیدم
حریف دشمن ما بود حاج قاسم تو!
همو که گفت بجز از خدا نترسیدم
تو موج غیرت و عزمی و وعده صادق
ز بحر ظلمت و از ادعا نترسیدم!
تو، چون درخت تنومند آرزو‌هایی
که از شکستن آن ساقه‌ها نترسیدم
نه نوشخند منافق نه نیشخند عدو!
ز زهر خنده من از ابتدا نترسیدم
چو تیر سمت هدف با اشارتی از تو
به سر دویدم و از انتها نترسیدم
...
سیده نرگس هاشم ورزی

از باد و برف و بوران، هرگز نمی‌گریزیم
از زمهریر و طوفان، هرگز نمی‌گریزیم
ما دل‌شگستگانیم، کشتی‌شکستگان نه
با ناخدای دوران، هرگز نمی‌گریزیم
در حیطه‌ی بلاییم، هر روز کربلاییم
از سختی بیابان، هرگز نمی‌گریزیم
پیر مرادمان گفت: "هیهات منّا الذله"
ما امت مریدان، هرگز نمی‌گریزیم.
چون صخره می‌گذاریم سر را به دامن تو‌ای کوهسار ایران! هرگز نمی‌گریزم
از نیل تا فراتیم، قد قامت صلاتیم
ما ملّت مسلمان، هرگز نمی‌گریزیم
از اخم و خنده‌ی غیر، خالی‌ست قلب عاشق.
ما بندگان یزدان هرگز نمی‌گریزم
ما پرچم قیامیم، شمشیر بی‌نیامیم
ما از گزیر ایمان، هرگز نمی‌گریزیم
...
راضیه مظفری

دلم! به کشتی آرامش خدا بگریز
بگیر دست دعا را... به ناخدا بگریز
قسم به سوره‌ی یوسف که مکر در پیش است
فرار راه گزیر است! از خطا بگریز!
مباد ساحرکانی تو را بترسانند
بایست و به خداوند اژد‌ها بگریز
اگر که خسته شدی، یاعلی بگو برخیز!
سقوط را نپذیر و به قله‌ها بگریز
اگر که روز، هیاهوست؛ نیمه شب‌ها هست!
وضوی اشک بگیر و به انزوا بگریز
بیا بیا دل من! خسته‌ی شکسته‌ی من!
از این هوای یزیدی به کربلا بگریز.

فائزه امجدیان

هلا‌ای دانه‌ها! از خوابگاه خاک برخیزید
زمستان می‌رود،‌ای خوشه‌های تاک! برخیزید
شما‌ای چشمه‌ها! جاری شوید اینک بهار آمد
شما‌ای کوه‌های خفته در کولاک! برخیزید
صدایی آشنا می‌آید از آن‌سوی کوهستان
چه می‌گوید صدا پژواک در پژواک؟ برخیزید
صدا از کوه جاری می‌شود، تا شهر می‌آید
صدا می‌گوید: آی‌ای مردم بی‌باک برخیزید
صدا در برگ برگ دفتر تاریخ می‌پیچد
صدا می‌خوانَد:‌ای اسطوره‌ها از خاک برخیزید
فریدونی جلودار است، بردارید پرچم را
الا‌ای کاوه‌ها! در جنگ با ضحاک برخیزید
به رقص آیید‌ای شمشیر‌ها در بزم این میدان
برای انتقام سینه‌های چاک، برخیزید
کمانداران! هم اینک تیر را در چله بگذارید
سواران! با هزاران مرکب چالاک برخیزید
صدا ما را مهیا کرده اما، این صدای کیست؟
جواب آهسته می‌آید: و ما ادراک؟! برخیزید!
صدای قُبة‌الصخره‌ست‌ای امواج بشتابید
صدای مسجدالاقصی‌ست،‌ای افلاک برخیزید

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • تلفیق آگاهانه بازیگری و موسیقی در آثار نمایشی
  • قدردانی از هنرمندان در یک پایگاه مهم موسیقی/ خاطراتی که زنده شد
  • دویستمین سالگرد سمفونی شماره ۹ بتهوون؛ تاج موسیقی غربی!
  • معلمان نقش اصلی و تأثیرگذار در توسعه و بالندگی جامعه دارند
  • خرید ترازو دیجیتال
  • تنظیم متفاوت از یک قطعه موسیقی نواحی ایران
  • جایگاه میرنوروز از نگاه ملی مغفول مانده است
  • شعر میرنوروز آمیخته با مضامین قرآنی است
  • شاعران در استقبال از غزل رهبری سرودند
  • یوروویژن ۲۰۲۴ زیر سایه تهدیدات تروریستی؛ همه آنچه باید درباره بزرگترین رویداد موسیقی زنده جهان دانست